می رفتند و می گفتند از اینجا تا خدا هزار فرسنگ است و هزاران گام.
جوانمرد اما برخاست و گفت:از اینجا تا خدا سه گام بیشتر نیست.
تعجب کردند و شوریدند و فریاد زدند و گفتند:عمریست می رویم و هنوز نرسیده ایم، چگونه است که تو میگویی سه گام بیشتر نیست؟
جوانمرد گفت: گام اول این است که بگویی خدا ؛ و دیگر هیچ ، گام دوم انس است و سومین گام سوختن.
و خود گفت: خدا و انس گرفت و سوخت.
آنها اما همچنان می رفتند و همچنان می گفتند: از اینجا تا خدا هزار فرسنگ است و هزاران گام...
برای تو که همگام جوانمردی و دور از جماعت...
نوشته شده توسط : مدادکمرنگ
لیست کل یادداشت های این وبلاگ